شامشو که خورد دستاشو بالاتر از ستاره های آسمون برد و سرشو گرفت بالا .. یعنی خدایا شکرت .. دست از پا نمی شناختم و گرفتم بغلش کردم و محکم بوسیدمش

عرفان عزیزم .. برادرزاده نازنینم دیشب مهمانمون بود .. کودک 16 ماهه ای که بدلیل معاشرت و ظرفیت و اخلاق عالی که داره بسیار محبوبه تو خونواده مون 

یاد خدا باعث آرامش قلبه .. متاسفانه فاصله هامون باهاش زیاد شده و اکثراً موقع بیماری و گرفتاری و مصیبت یادش می افتیم. خدایا بخاطر همین آرامشی که بهم دادی تا بتونم بیام چند جمله برای دوستانم بنویسم شکرت.

پ.ن 1- متاسفانه تا بحال 19 نفر از کشته شدگان و 5 نفر از مفقودین منا از کاروان زادگاهم هستن که بعضی از خانواده ها رو می شناسم .. به همه بازماندگانشون تسلیت می گم و روح همه درگذشتگان قرین رحمت

پ.ن 2 - عیدی دیگر از راه رسید و این عید عزیز رو به همه سادات و مسلمانان تبریک می گم. امیدوارم سادات این جمع ما رو از دعای خیرشون بی نصیب نذارن.


باقی بقایتان .. جانم فدایتان