یه مدته با ماشین خودم کمتر می رم سر کار و بیشتر با تاکسی دارم رفت و آمد می کنم.

راستش این کار مزایا و معایب خاص خودشو داره .. از همه بدترش منتظر موندنه .. بعدش اگه جلو سوار شدی که هیچ وگرنه تا پایان مسیر باید پیاده سوار شی برا پیاده شدن بقیه مسافرا و باز داشتن پول خورد و تحمل بوی تند عرق بعضی راننده ها و کثیفی صندلی هاشون که  برا آدمهایی مثل من منزجر کننده است.

خوبیهاش هم کم نیستن .. راحت به تلفنهات جواب می دی .. اصلاً تو مسیر می تونی حال خیلی از دوستان رو با اینترنت سیارت بپرسی .. مغازه ها و فروشگاههایی رو که هیچوقت نمی دیدی رو ببینی و ...

از همه مهمتر تاکسی مثل صف های قدیم نونوایی مرکز تبادل اطلاعات و بخش کوچک و مهم جامعه است.

تو تاکسی جامعه شناس می شی .. از مشکلات مردم می شنوی .. از دردها و رنج هاشون .. از شادیها و سلایق شون و علاقمندیها و خیلی چیزای دیگه ..

تو این دو سه ماه تقریباً عادت کردم و بخاطر اینکه انضباطم به هم نخوره زودتر راه می افتم و البته مسیر پیاده رویم 50 قدم هم نمی شه :))