با دوست بسیار عزیز و خوش ذوقی از شعر و شاعری می گفتیم .. بسیار پخته و قوی شعر می گن .. از غزل تا رباعی و سپید و قبلترش نو .. حال و هوای شعرهاش از بیست و پنج سال پیش خیلی عوض شده بود .. اشعاری با مضامین عشقی که واقعاً از شنیدنش لذت بردم.

از علی خواستم چاپشون کنه .. اما اون می گفت حوصله توضیح دادن برای ملت رو نداره که مخاطب این شعرا چه کسی هستن

علی شعر می خوند و من می گفتم مخاطب کی بود؟ :))))

گفتمش علی جان حتماً چاپشون کن .. اولیشم بده دست مخاطبت :)))

بقیه هم فقط به دوستان صمیمی ت .. مگه قصد تجارت داری؟ 200 جلد زیاد هم میاد .. منم اگه روزی چاپ کنم حداکثر همین تعداد

قراره هفته دیگه شعرای منو بخونیم .. مخاطب شعرهام در دسترس نیست .. یه لیلای فراری .. یه شیرین جا مانده در رویاهای کودکی .. یه ستاره دلربای دور دست .. یه گل شمعدانی به لطافت بال پروانه ...

دیگه چی می تونم به علی بگم؟ :))))