قبلترها اگر کسی مخالف نظرم عقیده ای داشت موضع گیری می کردم .. کلی بحث راه می نداختم تا عقیده خودمو اثبات کنم .. به مرور اشکال خودمو فهمیدم .. من نمی تونستم همه رو قانع کنم و این اصرار و پافشاری تبدیل به یک اخلاق بد می شد و این تعصب چشمانم رو برای دیدن حقایق بیشتر می بست.
بیست سال پیش با دوستی آشنا شدم که این آشنایی یکی از اتفاقهای خوب زندگیم شد .. دوست با معرفتی که خوب گوش می کرد و کم حرف می زد و با صبوری خاصی تصمیم می گرفت .. وقتی ازش پرسیدم چرا کم اظهارنظر می کنی؟ جواب داد دو گوش و یک زبان داریم .. پس باید دوبرابر شنید ..
شنیدن تحمل زیادی می خواد .. شنیدن هنر بزرگتری نسبت به سخن گفتنه .. شنیدن صبوری می خواد .. اگر درست شنیدن رو یاد بگیریم و از قضاوتهای عجولانه پرهیز کنیم آرامش و اعتماد رو به اطرافیان هم انتقال می دیم.
کار کردن تو محیط های پیچیده و سخت نیاز به همگرایی بیشتر .. تعامل .. صبوری .. لزوم احترام متقابل و در یک کلام روابط عمومی برتر داره .. به مرور یاد گرفتم با آدمهای سرسخت و متعصب چه جوری کار کنم .. تو دو رای گیری اخیر درون سیستمی یکی دو ماه اخیر فقط شش رای از مجموع 100 رای رو کسب نکردم .. پذیرفتن بعضی از مسئولیتها برام خیلی سخت و طاقت فرساست .. اما یه حسی تو عمق وجودمه که منو راضی می کنه ..
تو زندگی فرصت برای محبت کردن .. عشق ورزیدن .. خوبی .. خدمت و ... خیلی زیاد نیست .. اگر خدا تو مسیرش قرارمون داد طوری رفتار کنیم که روزی پشیمون نشیم.

+ منصور خان پورحیدری .. بهشت را آبی کردی .. مرد ادب و اخلاق و متانت دیروز آسمانی شد .. روحش شاد

+ تو همون خوب دیروزی باش ...