وای تهران و خاطراتت
درختان توت بی تابت
تهران تهران
وای تهران و روزهای پاییزت
ولیعصر نارنجی پوش لبریزت
باران و رگبار
چراغ های قرمز سبز و زردت
و دویدن سمت نوشیروان*
به زرتشت و فروهر
ستون های قد علم
تهران تهران ای پل خاطراتم
خنده های پاک
حرف های بی جوابت
تهران تهران انتظار و انتظار
در ایستگاهی خیره به خیابان
تهران تهران زمستان یادش گرم
عشق برفی لرزشی از طعم سرد
تهران تهران بهار یادت رفت
بوی عطر آشنای برگ سبز
آن چناران قامتان که بی دریغ
لانه ای بودند برای ناامید
تهران تهران پر ز کوچه های خم
پیچ در پیچ در هم بی درنگ
پیچک خسته به دور از انتظار
خاطری از خانه های بی نشان
دود هر لحظه ات درهر دم
میفشارم گرچه باشد زهرم
تهران تهران بامت برفش بیش
من که هستم از شوش یا تجریش
تهران تهران گرمی شب های سرد
زیر نور تیز تابستان گرم
اندک اندک روان در سایه بان
آه که شاد و فارغم من از خیال
جای بوستان کودکی راه شد زیاد
همچنان آوردم آن روزهارا به یاد
هر دو پایم سنگ شد از اشتیاق
چشم هایم اشک شد من از فراق
من به در از دربند و در به در
کوچه ها و خانه ها و این خیابان های تر
آه تهران همچنان دارم خیال
از خمو پیچو تقاطع آشکار
پله های سنگی یا راه سبز
که کشاورز میکاشت از هر بذر
آن نور های پر شعف شب های عید
چون کویری آزاد از هر قید
آسمان آبی ات در نوبهار
زنده میکرد تازگی را هربار
آه تهران واژه ها یادم رفت
هرچه دیدم هرچه بود و هر چه هست
من نباشم تو هستی و سرنوشت
تا ابد در قلب من هستی بهشت

(( یارا رحمان زاده))
تهران تهران