شاهدانه ی عزیزم

امروز روز سخت و شلوغی است که پشت سر می گذارم .. این به آن معنی نیست که لحظه ای از یاد تو غافل شوم .. تو را به گوشه ی دلم سنجاق نموده ام که همراه همیشگی ام باشی.

شاید این آخر خودخواهی و غرور باشد که تمامیت کسی را برای خود بخواهی .. شاید این ایراد اساسی بر من وارد باشد که انحصارطلب باشم و این همه سماجت و سرسختی که البته سرسختی جزء خلقیات و منش م بوده و با آن بزرگ شده ام .. و تو بهتر از هر کسی می دانی که چرا روح من اینگونه پرورش یافته .. و همه اینها شالوده و اساس عشق نابمان را تشکیل داده.

می دانم تو نیز مانند من چشم به راه دانه های انار نشسته ای .. شاید این یکی از باشکوه ترین جلوه های آفرینش بوده .. شک ندارم خدای عشق نیز در عاشقانه ترین وضع موجود خلقت دانه های انار را به تماشا می نشیند.

+ بشنوید صدای پر از اشکالم را