مهربانیت را مرزی نیست ...

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست ...


صبح زود قبل از اینکه موبایلم زنگ بزنه صدای نماز خوندن بابا تو هال بیدارم کرد .. باید پا می شدم .. این دومین هفته ایه که قراره یکساعت زودتر بریم سرکار .. آروم آروم خودمو آماده می کردم که بقیه رو بیدار نکنم .. اما وقتی کیفمو برداشتم اومدم بیرون .. دیدم بابا و مامان رو مبل نشستن آماده رفتن .. اصرارم بی فایده بود .. قصد رفتن داشتن.

از ادکلنم بهشون زدم .. همیشه تو هال ادکلن می زنم که بوش کسی رو اذیت نکنه .. بعد تو آسانسور به مادر گفتم .. یادته این کت و شلوار رو برام خریده بودی؟

می گه افرین پسر تمیز .. داداشات اصلاً معلوم نیست چکارش کردن .. بازم برات می خرم .. تو دلم حس یوسف بهم دست می ده و تو همون چند ثانیه گفتم نکنه نامردا منو تو چاه بندازن :))))

دم در برام آیه الکرسی می خونه و تو ماشینم فوت می کنه .. بعد پشت سرم با ماشینشون راه می افتن سمت خونه

انرژی مثبت گرفتم اول صبحی و الان مدتیه لذت می برم از مسیر خونه تا اداره .. از بس کارمندا خوش خوابن .. خیلی سریع می رسم اداره :))

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد رضا

نامه بیست و نهم ( تولدی دیگر)


بانوی گرامی

همانطوری که قبلاً هم گفته بودم هیچ احساسی در این دنیا هرز نمی ره و هر تصمیمی در زمان خودش بهترینه .. عشق هم یک تصمیم هست .. شجاعانه ترین تصمیمی که هر آدمی توفیقشو بدست نمیاره.

ممکنه از ابتدا عشق یه اتفاق ساده به نظر بیاد .. اما شک ندارم که این اتفاق برای انسانهای معمولی نخواهد افتاد .. عشق متعلق به انسانهای خاصه .. آدمهای خاص که قدرت ساطع کردن نیروهای درونی خود به طرف مقابل داشته باشن .. کوهها و دریاها .. فرسنگها راه دور و کرور کرور قلب تشنه عشق در مسیر این نیروی خارق العاده قرار می گیرن .. اما همه و همه جذب آن یک قلب خواهد شد.

من هیچگاه از ساطع کردن این حجم احساس پشیمان نخواهم شد .. بهترین و رویایی ترین روزهای زندگیم روزهای عاشقی هستن

چند روزی است که یک خزان دیگر از عمرم گذشت و من دوباره متولد شدم .. آری خزان .. خزان آغاز فصلی عاشقانه است .. من با خزان متولد می شوم و همچون دانه های انار جانی دوباره می گیرم .. به هجرت پرنده ها نظاره می کنم .. به باران لطیف که تو دوستش می داری .. به شعر پناه می برم .. به دفتری که از پاییز آغاز شد .. همه چیز از پاییز شروع شد و آرزوی امسالم این بود که هیچگاه تمام نشود...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد رضا