مهربانیت را مرزی نیست ...

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

و من بی تو چگونه نگیرد دلم؟


"الماس سیاه"

به معدن الماس رسیده بودم!

شب بود و تاریکی،

تو رفتی

و الماس ها سنگ شدند ...


محمد رضا - 1395/11/16

۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱
محمد رضا

اهدای زندگی


یکی دو هفته به طرز مشکوکی مغازه ش تعطیل بود .. تصور می کردم به مسافرت رفته باشه .. اما کاسب جماعت چنین کاری نمی کنه .. با کمال تعجب عصر که از سر کار می رفتم خونه بنر بزرگی سر کوچه مون دیدم که نوشته بود محمد رضا اعضای بدنشو بخشیده و باعث نجات چندین بیمار شده و این اقدام خداپسندانه خونوادشو با چند سطر نوشته قدردانی کرده بودن .. مرگ مغزی .. چطور امکان داشت ؟ شوکه بودم

داستان غم انگیزی داشت این بشر

پنجسال پیش وقتی به این محل نقل مکان کردیم باهاش آشنا شدم .. یه مکالمه کوتاه داشتیم و خیلی زود متوجه شدم آدم پر و مطلعیه و با روابط عمومی بالا

داستان غم انگیزی در زندگی داشت .. یه بازنده تو رفاقت .. تو دوستی .. تو زندگی 40 و خورده ای سالش .. اما ایندفعه دیگه نباخت .. ایندفعه تو قمار زندگی برای همیشه برنده شد .. حالاحالاها نخواهد مرد .. مخصوصاً کسی که قلبش رو هدیه گرفته .. و چه کار خوبیه اهداء عضو ...

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
محمد رضا