بانوی گرامی

همانطوری که قبلاً هم گفته بودم هیچ احساسی در این دنیا هرز نمی ره و هر تصمیمی در زمان خودش بهترینه .. عشق هم یک تصمیم هست .. شجاعانه ترین تصمیمی که هر آدمی توفیقشو بدست نمیاره.

ممکنه از ابتدا عشق یه اتفاق ساده به نظر بیاد .. اما شک ندارم که این اتفاق برای انسانهای معمولی نخواهد افتاد .. عشق متعلق به انسانهای خاصه .. آدمهای خاص که قدرت ساطع کردن نیروهای درونی خود به طرف مقابل داشته باشن .. کوهها و دریاها .. فرسنگها راه دور و کرور کرور قلب تشنه عشق در مسیر این نیروی خارق العاده قرار می گیرن .. اما همه و همه جذب آن یک قلب خواهد شد.

من هیچگاه از ساطع کردن این حجم احساس پشیمان نخواهم شد .. بهترین و رویایی ترین روزهای زندگیم روزهای عاشقی هستن

چند روزی است که یک خزان دیگر از عمرم گذشت و من دوباره متولد شدم .. آری خزان .. خزان آغاز فصلی عاشقانه است .. من با خزان متولد می شوم و همچون دانه های انار جانی دوباره می گیرم .. به هجرت پرنده ها نظاره می کنم .. به باران لطیف که تو دوستش می داری .. به شعر پناه می برم .. به دفتری که از پاییز آغاز شد .. همه چیز از پاییز شروع شد و آرزوی امسالم این بود که هیچگاه تمام نشود...