ماه بانوی عزیزم

هیچ چیز در دنیا جلودار عشق نیست .. هیچ نیرویی .. سحری .. جادویی حریف عشق نخواهد بود .. مثل معجزه عمل می کند و وقتی در طغیان باشد .. خروشان به پیش می رود تا  دل به دل دریا بزند.

من از میان میلیونها چشم دچار چشمانت شدم .. شاید خیلیها قلب را عامل عشق بدانند .. اما من تصور می کنم مغز ابتدا به چشمها فرمان می دهد و چشم ها عشق را بهتر می فهمند .. چشم مطیع بی چون و چرا نخواهد شد .. چشمها دروغ نمی گویند ...

من دچار چشمانی شدم که از گوشه گوشه اش می شود قلب مهربانت را ساعتها به نظار نشست ...

می شود آسمان کبودی را که زیرش عاشقی سالها در انتظار معشوق نشسته به تماشا نشست ...

غزل دو چشم زیبای توست ... که هر روز مصرع مصرع ش را پرشور با تار و پود جان در سکوتم فریاد می کشم ...

هیچ شعری را یارای وصف چشمان تو نیست ..

 مصرع مصرع غزل شده ای

برای تفال باقی یلداهای عمرم ...